شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)
شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)

درد عشق

غرق توام به دامن دریا نیاز نیست

در توست هر چه هست، به دنیا نیاز نیست


در کنج خیس حافظه ی چشم های من 

وقتی نشسته ای به تماشا نیاز نیست


سوی تو سر سپرده به سر می دود بگو 

ما را به بار منت پاها نیاز نیست


لب بستم‌ از بیان‌ تقاضا که بی سخن 

آگاهی از دلم، به تمنا نیاز نیست


تغییر کرده قاعده های نگارشم 

در درس "تو"  ضمیر من و ما نیاز نیست


هر دم  پر از هوای توام، زنده ام به تو

اعجاز من تویی، به  مسیحا نیاز نیست 


واجب ترین وظیفه هر  آدم عاشقی ست

من عاشقم‌ به حکم و به فتوا نیاز نیست


از حال و روز دست و دل و چشمهای من

پیداست درد عشق، به حاشا نیاز نیست


گاهی برای گفتن از انگیزه های عشق

فریاد لازم است، به نجوا نیاز نیست....


#زهرا_وهاب_ساقی ۱۳۹۸/۲/۳۱=۱۴رمضان، ۱۳۹۸