شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)
شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)

آیه ی نور


http://s3.picofile.com/file/8100533618/Ashoora.jpg

یک مرثیه از حجة الاسلام محمدتقی متخلص به نیّر تبریزی[1] (1312-1248) به همه موالیان تقدیم میشود.

ای ز داغ توروان خون دل از دیدۀ حور    بی  تو عالم  همه  ماتمکده تا  نفخۀ  صور

خاک بیزان به سراندرسرنعش تو بنات[2]    اشک ریزان به برازسوگ توشَعرای عبور[3]

ز  تماشای  تجـلاّی   تو  مدهوش  کلیم      ای سرت  سرّ انا  الله  و سنان  نخلۀ  طور

دیده هاگوهمه دریاشو و دریا همه خون      که  پس ازقتل تو منسوخ  شد آیین  سرور

شمع انجم همه گواشک عزاباش وبریز      بهر ماتم  زده کاشانه چه ظلمات و چه نور

پای  در سلسله سجّاد و به سرتاج یزید      خاک  عالم  به سر افسر و دیهیم  و قصور

د یر  تـرسا  و سر سبط  رسول  مدنی      آه  اگر طعنه  به  قران  زند انجیل و زبور

تاجهان باشد وبوده است  که داده  است نشان       میزبان خفته  به کاخ اندر و مهمان به تنور

سر بی  تن که  شنیده  است به لب  آیۀ  کهف      یا که  دیده است به  مشکوة  تنور آیۀ  نور

جان فدای تو که ازحا لت جا نبازی  تو      در  طف   ماریه  از یاد  بشد  شور نشور

قدسیان سربه گریبان به حجاب ملکوت      حوریان  دست  به گیسوی پریشان زقصور

گوش خضرا همه پرغلغلۀ  دیو و پری       سطح  غبرا  همه پر ولولۀ  وحش و طیور

غرق دریای تحیّر ز لب خشک تونوح        دست حسرت به دل ازصبرتو ایوب صبور

مرتضی  با  دل افروخته  لاحول کنان       مصطفی با جگر سوخته حیران و حصور

کوفیان دست به تاراج حرم کرده دراز       آهوان حرم  از واهمه  در شیون  و شور

انبیا   محو   تماشا  و ملائک  مبهوت        شمر سرشار تمنّا   و  تو سرگرم  حضور                  

(از: www.persian-man.ir/senior).



[1] . "حجة الاسلام نیّر تبریزی" یا "میرزا محمد تقی" متخلّص به "نیّر" در روز پنج‌شنبه، جمادی الاول سال ۱۲۴۸ه. ق مصادف با چهارم آبان سال ۱۲۱۱ه.ش در تبریز به دنیا آمد. دوران ابتدای زندگی خود را در تبریز گذراند و از محضر پدر و علمای بزرگ تبریز بهره‌گیری نمود و در ۲۲ سالگی راهی نجف شد. وی پس ازکسب درجه‌ی اجتهاد، مجدداً به تبریز بازگشت و در آنجا به تدریس و سرودن شعر مشغول شد. وی علاوه بر شاعری در حوزه‌ی هنر خطاطی به خصوص خطّ نستعلیق و ثلث مهارت داشت و این توانایی را نیز داشت که به سه زبان فارسی، عربی و ترکی شعر بسراید.
ایشان همچنین فقیه، محدّث و مجتهد بود؛ یعنی هم مجتهد جامع الشّرایط بوده و هم در حوزه‌های گوناگون فقهی قلم زده است. وی با بزرگانی مانند ادیب الممالک فراهانی، میرزا محمد تسوجی یا ملاباشی، حاج میرزا کاظم طباطبایی و میرزا محمد منجم باشی نشست و برخاست داشت و از ایشان بهره‌گیری می‌نمود.
این شاعر و فقیه بزرگ، سرانجام در ۱۲ رمضان سال ۱۳۱۲ ، دار فانی را وداع گفت و پیکرش را در قبرستان «وادی السلام» نجف، بین مقام حضرت مهدی(عج) و دیوار شهر نجف به خاک سپردند. (از: http://roozedahom.com/3532.php).

[2] . بنات النعش نام هفت ستاره در آسمان در جهت قطب شمال است که آن را دبّ اکبر هم می گویند.

[3] . شعرا به فتح شین نام دوستاره است که یکی را شعرای شامی و دیگری را شعرای یمانی و شعرالعبورهم می گویند که درشبهای تابستان نمایان می شوند.

ما آبدیده ایم...

پائیز آمده است، 

فصلی به اعتدال بهاران ، که رفته است. 

آغاز آن پیام قشنگی است ، نه؟ 

گلواژه ای چو مهر ، اما.. 

فرجام آن نوید زمستان و "آذر" است. 

***

پائیز هر چه بود مهم نیست. 

باشد ، "این نیز بگذرد" ؛ 

ما نیز بگذریم. 

آماده ایم فصل زمستان رسد ز راه 

با تحفه های ویژه فصلش ولی اگر 

شلاق هم خوریم ز برف و تگرگ و باد 

دم بر نیاوریم که ما عهد بسته ایم 

بر جان خریم هر چه بیاید ز سرنوشت 

***

ما فصل های سرد زیادی حتی شدیدتر ، 

تا حال دیده ایم ؛ 

ما سرد و گرم خیلی از این گونه دیده ایم ، 

ما آبدیده ایم ؛ 

ما آبدیده ایم ؛ 

ما آبدیده ایم ...