شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)
شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)

زندگی زیباست

زندگی زیباست ای زیبا پسند

لیک اگر زیبا بماند بی گزند، 

بگذرد روز و شبت بی دغدغه

فارغ از پایین و بالا چون و چند!

در سراشیبی پس از پنجاه و شصت

افتد آهوی تو دیگر در کمند

زشت گردد چهره گردد پای سست 

واکر و زنبیل میپرسی به چند.



آن موقع در هشتاد و نود سالگی فقط برای دل بچه ها و نوه هایت لبخند میزنی، یعنی داری فیلم بازی میکنی، پس همین حالا قدر آنچه داری را  بدان و در حال زندگی کن.

اغتنم... وشبابک قبل هرمک.

دوران عاشقی

امروز هم به رخوتِ بی‌بادگی گذشت

آری، گذشت... مستیِ دلدادگی گذشت


در آتشِ خیال تو با خود قدم زدم

دوران عاشقی به همین سادگی گذشت


می‌دانم ای فرشته که باور نمی‌کنی

شب‌های قصه‌گویی و شهزادگی گذشت


روزی ز چشم مردم و روزی به پای تو

عمر مرا ببین که به افتادگی گذشت!


شرمنده‌ی توایم و سرافراز از اینکه عمر

گر دین نداشتیم، به آزادگی گذشت ...! 


#فاضل_نظری

@taranom_org