شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)
شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)

شعر یا ادب موزون؟

 

مجموعه شعری داشتم در قالب مثنوی و غزل و قصیده و رباعی و آزاد که مضمون پیام هایی را می بست و این سه رباعی نمونه ای از آن است:

مظلوم زمان علی همان اسوه داد                     بر دست برادر آهن تفته نهاد

یعنی که بود فزون تر از حق آتش                   گر هست تو را آیت قرآن در یاد

     *    *    *          

استاد مبارزان و شاگرد حسین                         فریاد گر شب ستم پیر خمین

گفتا نهراسید از این عربده ها                         باید برود دشمن اسلام از بین

     *    *    *                      

بر کاخ ستمگران به حکم قرآن،                    مردانه یورش برید ای شیردلان!

تا خیمه کفر و شرک برجا باشد،                    آرام نگیرید ز پیکار بتان!

بله، این ها را که آوردم یادم آمد از تحفه ای که فراهم کرده بودم در قالب رباعی و چند بسته از آن را به یکی از بازارها برده بودم تا در معرض نقد قرار گیرند.  مدتی بود که بازدید کننده ها وقتی به متاع حقیر می رسیدند، نگاهی به آن انداخته، از کنار آن می گذشتند و من در این اندیشه که چرا در این بازار مکاره  که هر متاعی از هر باب مشتری دارد کالای من بی رونق است؛ تا این که از آخر یکی از همکلاسی های ادبستان شعر، آگاه یا ناخودآگاه بالاخره پرده از روی معما کنار زد و رک و پوست کنده عیب کارم را گفت:

« خواندم.زبان بیان و نگاه شاعرانه نبود. به سوی شعر رفته اید. کار هنری نبود. خیلی وضوح داشت...( ! ) منظورم این اثر به سمت شعار و نظم رفته است».

آهان..، شعر من شعر نبوده است!

بله، شعر من نه معانی آن از ورای هفت پرده وهم و خیال عبور می کرد، نه از سیالیت ذهن برخوردار بود؛ و نه بر حامل امواج سوار بود و نه حجمی در بینامتنی کلام بود .

راستش شعر من اگر چه مشحون از هر دو موسیقی لفظی و معنوی بود، با این حال شعر سپید و آزاد هم نبود.

یادم آمد روزی روزگاری که هنوز انقلاب نشده بود در ایران ما سبک هنری رواج یافته بود که دکتر شریعتی به آن «هنر برای هنر» می گفت. (این عنوان را ویکتورهوگو در اروپا (ق 19) به آن داده بود[1]). دکتر آن را نقد می کرد. دکتر این سبک هنر را در مقابل هنر در خدمت... یا به عبارتی، هنر مسؤول و متعهد قرار می داد و با ضرورت زمان آن را مغایر می دانست زیرا هنرمند آن سبک هنری، کاری به رسالت وجدانی، دینی، اجتماعی و شهروندی نداشت. حتی برای دل خودش هم کار نمی کرد. فقط هنر برای هنر می ورزید (العیاذ بالله مثل خدا که او را فقط باید برای خود او پرستش کرد)!

دوباره یادم آمد که در عنفوان جوانی من هم به تقلید از نوگرایان آن زمان سعی کرده بودم کارهایی ارائه دهم که خودم هم بعد از چند سال دیگر وقتی اثر خود را دیده بودم در فهم آن عاجز مانده بودم! یعنی شعرم آن قدر از ورای پرده های توهّم و تخیّل پیچ اندر پیچی عبور می کرد که داستان شهر «هزار توی» خسرو انوشیروان را زنده می کرد. خوب، حالا کسی پی به معنای آن اگر نبرد من چه تقصیری دارم؟

و اما جمع بندی این لاطایلات این می شود که هم این ها راست می گویند و هم آن ها. یعنی سخن اگر در قالب های موزون و مسجع و مقفا زده شود و از زیبایی تحسین برانگیزی برخوردار باشد و مفید فایده نیز باشد نام آن «نظم» است هر چند که عنوان شعر هم می گیرد و نویسندگان قدیم ما همین نام را به آن می داده اند؛ اما اگر آن سخن حکایت از معانی بنهفته در ورای پرده های وهم و خیال باشد که با عبور از آن ها صنایع ادبی و آرایه های کلامی بسیاری را به خود گرفته باشد چندان که درک آن معانی برای عموم و عوام بسادگی ممکن نباشد نام آن شعر است که اگر همراه با ویژگی های گروه اول باشد شعر کلاسیک است و الا شعر نو، سپید، آزاد و نام های دیگری که تازگی به آن داده اند چون موج، موج نو، سیال ذهن، حجم و ...

توضیح لازم: غرض در نقل این مطلب وصف حالی بود و یادی از گذشته ها، امید است حمل بر جسارت به ساحت شاعران نوپردازی که در مایه هنر برای هنر شعرهای گرانمایه ای گفته و می گویند نشده باشد.



[1] . ویکتور هوگو شاعر و نویسنده فرانسوی با اثر معروف خود شرقی‌ها (Les Orientales) پایه گذار مکتب هنر برای هنر شد و در واقع وی بود که برای اولین بار این واژه را در دنیای ادبیات مطرح نمود. این باعث شد جوانانی دور ویکتور هوگو جمع بشوند که شعارشان هنر برای هنر باشد و هنر را همچون خدایی میدیدند که باید فقط به خاطر خودش پرستش شود و نباید از آن انتظار سود و منفعت داشت و در راستای هدفی قرار گیرد. آنان هنر و زیبایی را هدف نهایی می‌دانستند که بالاترین هدف هستند و نمی‌توانند وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف دیگر شوند در سال‌های ۱۸۶۶ و ۱۸۶۹ و ۱۸۷۶ سه جلد از مجموعه اشعار این شاعران که رفته رفته به نام پارناسین‌ها معروف شدند، تحت عنوان «پارناس معاصر» منتشر گردید که مورد استقبال نیز واقع شد.. برای آگاهی بیشتر، ر. ک. مکتب هنری «بارناس» ، سایت اینترنتی ویکی پدیا فارسی:  http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%A7%D8%B3