شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)
شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)

پریسکه های گداخته و سوزان

می خواهید تند بخوانید،

می خواهید آرام و با تأمل،

من کند می نویسم.

***

بارجومه، ابزار کارامدی است،

چون سیگار و جام و برجام، 

که برای شاعران ما. 

***

خورشید که پشت سر  باشد،

سایه ها،

جلو هستند.

***

ما در پایین محله ها،

آمریکا را هرگز، هرگز،

با کلاه نخوانده ایم،

***

به آمریکا بگوئید:

سانتریفیوژهای ما را چند می خری؟

با سلاح هسته ای عوض می کنیم.

***

ما سانتریفیوژ میسازیم،

و در محله های فقیرنشین حراج می کنیم،

آنها هر روز نان خودر ا با سانتریفیوژ می خورند.

***

شهیدان هسته ای،

روی هستهء این ها،

کار می کردند،

UK، US، و USA

***

چرخ ها حرکت نمی کنند،

آن ها فقط می چرخند،

حرکت ایجاد می شود.

***

از مدت ها پیش،

دیوار مقابل سوراخ بود؛

شیشه را عوض کردند،

سوراخ گرفته شد.

***

خط، نقطه را به دلخواه دور زد،

دایره بر او سلام کرد.

***

خط مستقیم روی کره،

با دو منحنی 360 درجه،

یک دایره شد.

***

سنگ آسیاب،

همسو با  نقطهء محوری،

می چرخید. 

***

چرخ اتومبیل نمی چرخید،

با گریس آن را چرخاندند.

***

مسألهء شیر و قفس را من،

در توان قفس و قناری حل می کنم.

***

در مصاحبه نکیر و منکر، آن ها مات شدند؛ 

پس زیر ورقهء من نوشتند: «؟»

زیرا چیزی گفته بودم مثل این پریسکه ها. 

***

و دو رباعی بر همین سیاق

***

تربیت نااهل را چون خط راست،

روی گنبد یا که گردو هر چه هست،

فرض کردن مستقیم آن خطاست،

منحنی زیرا که دور گنبد است.

***

دور گردو خط کشیدم نقطه ای تا نقطه ای

گفت فرزندم شده یک دایره گفتم نه ای

فاصله از نقطه تا نقطه اگرچه کوته است

می نماید راست را دور زمان چون حلقه ای.

21/07/1394- مشهد.  

قبلهء صیاد

هربار بی بهانه تورا یاد میکنم

یاد دلی که پای توافتاد میکنم

با عشق در کویر پر از داغ سینه ات

راهی به سوی قلب تو ایجاد میکنم

در حیرتم چگونه تورا با سکوت خویش

در گوش خلق شب زده فریاد میکنم

بی فایده است تکیه به عهدی که بسته ایم

این بار تکیه بر بدن باد میکنم

من نذر کرده ام که اگر آمدی شبی

روح از حصار سخت تن آزاد میکنم

حتا به عشق روی تو این شعر تلخ را

شیرین ترین ترانه ی فرهاد میکنم

گر عاشقی خطای مسلمانی من است

من بی تو رو به مسلک الحاد میکنم

مرگم اگر دلیل خوش اقبالی ات شود

میمیرم و روان تورا شاد میکنم

ویرانه های جغد زده خانه ی من است

ویرانه را برای تو آباد میکنم

"ساقی"که صید چشم تو شد من به جای او

هی سجده رو به قبله ی صیاد میکنم...

زهراوهاب.