شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)
شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)

تازه به دوران رسیده

گاه باشد که چون طلا از دور می درخشد زغالِ سنگ شده 

گاه باشد که مثلِ یک طاووس می خرامد کلاغِ رنگ شده


حلقۀ دار می شود گاهی رشتۀ خوابِ ریسمان دیده

عطسۀ مرگ می زند گاهی  دم به دم لولۀ تفنگ شده


راه و بیراه می زند آتش هرچه را مارِ اژدها گشته

گاه و بیگاه می کشد در کام هرکه را ماهیِ نهنگ شده


می کشد در خیال خود بر دوش بارِ خود کاهِ کوه گردیده

می کَند در خیالِ خود از جا کوه را سوزنِ کلنگ شده 


هرکه توپش پرست و بادش تند مثل نادر نمی تواند بود

نتوانسته جنگ با شمشیر مثلِ تیمور هر که لنگ شده


نو به دوران رسیده در سختی هیچ پشت و پناه کس نشود

تکیه هرگز نمی تواند داد کس به دیوارِ تازه رنگ شده


#غلامعباس_سعیدی ۱۳۹۸/خرداد/۱۷

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد