شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)
شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)

قوم خورشید

یکنفر مانده از این قوم که بر میگردد

«قوم خورشید،
که جز عشق نمی دانستند
 همه با دشنه ی شب
 تا خدا بال گشوده
رفتند .
عصر ما،
عصر خسران و غم است
تا صنوبر بکشد قد با ذوق
تا کبوتر بپرد شاد
به هرجا که دلش می خواهد
تا دلی هیچ پریشان نشود
ابر پر بغض، 

 چنین می  فرمود :

(یکنفر مانده از این قوم ،
که بر می گردد»
 
۱


طارق خراسانی


پ . ن 

۱ . (یکنفر مانده از این قوم که بر میگردد ) از سید حمید رضا برقعی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد