-
الاغ عاریه
1397,10,18 21:06
خدا را شکر از محنت رهیدم پس از عمری از آخر آرمیدم کمر بستم به همت اربعینی به اوج بینش و دانش رسیدم نبودم کاسه لیس خوان ناکس اگر چه طعم حرمان هم چشیدم و هر جا بوده ام در راس اما بزرگ هرگز خودم را من ندیدم نچسبیدم به میز هرگز که آن را الاغ عاریت همواره دیدم حکومت را ندیدم جز امانت که از مولا علی این را شنیدم هماره دمخور...
-
دل جوجه گنجشکی
1397,09,28 21:32
شرابی کرده ای موهای خود را که تا سازی مرا مست شرابش ولی با جذبه هایی که تو داری نیازی نیست مو را آب و تابش چنانِ جوجه گنجشکی دل من میان سینه لرزان است هر دم خصوصاً گر برم نام تو پیشش صدای آن بهگوش آید دمادم از آن روزی که دل دادم به یاری سبکبار از غم و غصه نبودم فراقش یا مرا می کشت و یا وصل به او از بس که من...
-
وراث القتیل
1397,09,27 21:53
یابضعتی قدمت لنا خیر مقدم و قدمت حینئذ لنوح قتیلنا نوحی علیه فانه مظلوم نوحی علی ظلم اصیب من السماء ظلم اصیب و لا احد یعرف هنا من کان؟ ، من هو؟، اورد ذا البلاء ای و الذی سمک السماء نمنا و لم نحرس ابانا الامس واه... قتلوا ابانا بین اعیننا و لا احد هناک یهز منا هیهنا واه... نمنا و عین الخصم باصرة علیه نمنا و حبل السبی...
-
یل وادی طور
1397,09,22 09:36
برود گر سر و از تن برود نیرویم همچنان بذر چمن بار دگر میرویم عاشقم جز خم ابروی تو را نشناسم چون تو آن شاهد بزمی که ورا میجویم سالها هادی من بودی و در ورطهءهول دستگیرم ، هم از آن رو همه جا میگویم من شبان زادهء کورم نه یل وادی طور دار معذورم اگر راه خطا میپویم لیک مولا به ولای تو که از این گلزار جز گل روی تو حاشا که گلی...
-
دگر اندیش
1397,09,20 00:30
دگراندیش زنی هنوز جوان ماهروی و سیمین ساق نشسته در پسِ زانو خزیده کنجِ اتاق نشسته چشم به چشمِ خیالِ من در ذهن که طبعِ من بسراید صریح و بی اغراق بیا ببیند هرکس ندیده حور العین نشسته است برهنه تر از فروغِ شرار به چشمِ یخ زده اش یک نگاهِ معنی دار فروشکسته... گرفته... غمین... بلاتکلیف به زیر نم نمِ اشکش نشسته است انگار...
-
شعر سبز، بلوغ سبز
1397,09,20 00:27
شعری برای بلوغی سبز! میخواستم برای بلوغی سبز، شعری بیاورم ؛ شعری لطیف و خرّم و رویشمند، همچون جوانه ها، بر شاخسارها، چون رامش ظریف چمنها، در سبزهزارها ؛ شعری شکوهمند، چون قلّه بلند دماوند ؛ شعری مطنطن و آهنگین، چون نغمه های باد بهاران، در تورهای برگ درختان ؛ شعری پر از طراوت و آبادان،...
-
در نظام مدیریت علوی
1397,09,20 00:22
توجه به اقشار آسیب پذیر علی در کنار سیاستهای کلان و بلند مدت خود در زمینۀ تامین رفاه اجتماعی، برنامههای کوتاهمدت و مقطعی را که رسیدگی دائمی به اقشار آسیبپذیر و تأمین نیازمندیهای آنان است، از اولویتهای مصرف بیتالمال قرار داده بود و در نامههایی که به کارگزاران خویش مینوشت، همواره بر این امر تأکید میفرمود....
-
شمع و طوفان
1396,11,12 12:18
شمع و طوفان سر بر قدوم حضرت سلطان نهاده ایم زان روی دل به صحبت جانان نهاده ایم یا کشتن است کیفر ما یا که سوختن زیراک، شمع در ره طوفان نهاده ایم ما بندگان حضرت عشقیم، زان جهترو سوی طور موسی عمران نهاده ایم در شاهراه روشن دولت سرای عشقتا بارگاه نور سر و جان نهاده ایم چون سیدعلیِّ خامنه ای رهنمای ماست پا در طریق معرکه...
-
تا خدا رفتند
1396,09,27 11:11
کاروان بهار را خورشید سوی اقلیم سایه ها می برد هر یک از کاروانیان با خود نور و آیینه و خدا می برد پیکِ سبز بهار راهی شد ورقی سبز در کف دستش با پیام مسلّم خورشید عشق و لبخند و مهر پیوستش سایه ها وقتی از مسافت دور پیک سبز بهار را دیدند پشت دیوار شب کمین کردند ماه را از کرانه دزدیدند شد تمام چراغها خاموش ذهن کوران که خود...
-
ناشاعران
1396,07,30 20:04
خورشیدِ سرخ را به شراری فروختند بامِ سپهر را به غباری فروختند ناشاعران ببین که پیِ نام و نان چطور شعر و شعور را به شعاری فروختند تا کاسه لیسِ مجلسِ بی مایگان شوند شمشیر شعر را به تغاری فروختند سحرِ بیان به دمدمه ای واگذاشتند اصلِ عصا به سایۀ ماری فروختند تا سیبِ سرخِ عشق نباشد در این بهشت این باغِ میوه را به خیاری...
-
سکوت محض
1396,05,23 19:13
شعر ساقی: سکوت محضم و باید پر ِ صدا باشم به خاطر تو شدناز خودم جدا باشم نمی شود به عیان عاشقی کنم اما خراب عشق تو بگذار در خفا باشم به قدر کاه نیرزم به چشمزنده دلان بدون عشقت اگر کوهی از طلا باشم مس وجودم اگر غرق بی سرانجامی ست بگو چگونه به دنبال کیمیا باشم سوار قایق عشقیُّ و ساحلت امن است روا ندار که من غرق در خطا...
-
روزهای خاکستری
1396,05,02 23:26
صبح شنبه صبحای شنبه برام اما چیز دیگره یادمان زندگی تو روزای آخره روزای خاکستری اون همه رنج و تلاش من و یک دشت فراخ من و یک باغ و گلاش گل زرد تو سبزه ها واه که چقدر صفا داره گل خوب اما رزه که مژده واسه ما داره تویِ باغ زندگی اگه نباشن این گلا براستی دنیا زندونه پر از غم و درد و بلا تو بهار زندگی ولی افسوس آدما گلایی...
-
تنهایی عشق
1396,03,31 13:22
دنیای من مانده خالی دریا و صحرا ندارد وقتی نباشی غریبم، اینجا و آنجا ندارد من جاودانم کنارت دیشب در آیینه گفتم ناز نفس های او را حتی مسیحا ندارد تنهایی نانجیبی در خواب من پرسه می زد چشمان بی خواب اساسا میلی به رویا ندارد بیهوده ما را نترسان از مرگ چون روح عاشق حرفِ رسیدن که باشد از مرگ پروا ندارد تنگ بلور دلم از...
-
خط قرمز عشق
1396,01,30 08:31
: وقتی که قتل خاطره ها را بلد شدیم از خط قرمز حرم عشق، رد شدیم مثل کسی که گور خودش را پس از حیات با دست های خسته ی خود می کَنَد شدیم مصداق آنکه در وسط آتشی مهیب می سوزد و بروش نمی آورد شدیم مردیم و روح زنده ی تاریخ شاهد است بی درد از این جنازه ی خاموش رد شدیم آدم برای همسر خود سیب چید و ما اویی که بی بهانه رکب می خورد...
-
میر پنج روز
1395,12,22 08:37
نوروز می رسد، با میر پنج روز برخیز و شاد زی، بر رفته دل مسوز فرخنده پی چه روز خوشی هست حالیا پر کن به یمن مقدم عیدم پیاله را بادا برم ز یاد، هم از فرط سرخوشی دیدم هرآنچه دیده ام از جور و ناخوشی در رقص شعله ها بنگر عمر می رود پیش از دمی که مهلت ایام طی شود نوروز سر رسید و اندر پی اش بهار دشت از چمن پر است، چون باغ...
-
عروج
1395,12,08 13:06
عروح ملکوتی استاد صباغ کلات من سپید میسرایم، لیکن سپید تو چیزی دیگر است در سپید من زلالی اشک تداعی میشود اما در سپید تو تمامی امواج از زرد تا سبز و قرمز و تمامی پرتوها از آلفا تا لیزر وبی نهایت لطیف ها و زندگی با یک برگ برنده سپیدت رنگ و رو میگیرد درود بر تو ای استاد نیکو درود درود درود 7/ 12 /1395- مشهد
-
به نام عشق
1395,11,19 09:19
به می پرستی ساقی سجود خواهم کرد شبی به قله ی مستی صعود خواهم کرد ببین چگونه در این روزگار بی تو، شروع به شعر بافی بی تار و پود خواهم کرد نبودن من اگر آرزوی کوچک توست به خاطر دل تو ترک بود خواهم کرد شبی که قافیه هایم ردیف شد غزلی برای دفع خطر از تو دود خواهم کرد تو خواستی که صبوری کنم خیالت تخت به صبر بر غم تو وانمود...
-
شمع غریب
1395,11,09 00:43
شمع غریب گریه کن شمع غریب، که دیگه تنها شدی جغدمن ای دل من، یکه تو دنیا شدی چه شدن کجا شدن دیگه صدایی نمیاد حتی از تو سینه ها ناله ای درنمیاد روی دل کوه غمه دنیا زندونه برام دیگه با این دل تنگ ناله آسونه برام چکنم، کجا برم، که دل آروم بگیره بذار برات قصه بگم مگه خوابم ببره یه قایق بهم دادن که پلاسیده شده بسکه بوده تو...
-
در سوگ یار رهبر فرزانه
1395,10,21 23:12
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها ای مهر تو در دلها وی مهر تو بر لبها وی شور تو در سرها وی سر تو در جانها تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم بعد از تو روا باشد نقض همه پیمانها تا خار غم عشقت آویخته در دامن کوته نظری...
-
شب و سکوت و مناجات
1395,10,09 21:02
تقدیم به سرمستان باده الستی که عاشقانه در حریم دوست دست افشاندند و باتمسخر بر آرایه های فریب خنده زدند: شب و سکوت و مناجات و ناله های خموش نوای شوق ز کروبیان، پیام سروش طلب کنی اگر ای دوست عمر جاویدان بیا به میکدهء ما هرآنچه خواهی نوش برغم موعظه شیخ ، جام می بی شک فزایدت به یقین دانش و فراست وهوش بیا بیا و مرو زانکه...
-
رقص در مهتاب
1395,09,28 23:57
زیر تاریکی شب، دیدن مهتاب قشنگ است و چه باک، چه خیالی من اگر بال ندارم، حس پرواز که هست، حس پرواز قشنگ است. قلمم، دفتر شعرم، همه را باد ربود، و از آنها خبری دیگر نیست.. بنگر رقص ژولیده نیزار چه زیباست خدا ! در و دیوار اگر همدم تنهایی توست، و دلت غم دارد، نمنمک اشک بریز .. اشک شهزاده نیزار قشنگ است. با همه مهر بورز ،...
-
بوی باران - از استاد غزل آرامش
1395,08,23 07:57
غزل آرامش باز باران می چکد بر برگهای دفترم قطره هایش واژه های خسته را جان میدهند من به باران زنده میسازم گل احساس را از همین رو شعرهایم بوی باران میدهند اهل پاییزم ولی سرسبزی ام بی انتهاست هر بهار از نو شکوفا می شود اندیشه ام الفتی دیرینه دارم با هجوم گردباد یخ نمی بندد زمستان شاخ و برگ و ریشه ام در دلم...
-
شعر فخیم
1395,06,16 08:42
پشتِ رُل ساعت حدوداً پنج، شاید پنج و نیم داشتم یک عصر برمیگشتم از عبدالعظیم از همان بن بستِ باران خورده پیچیدم به چپ از کنارت رد شدم آرام، گفتی: (مستقیم! ) زل زدی در آینه اما مرا نشناختی این منم که روزگارم کرده با پیری گریم رادیو را باز کردم تا سکوتم نشکند رادیو روشن شد و شد بیشتر وضعم وخیم بخت بد برنامه موضوعش تغزل...
-
[ بدون عنوان ]
1395,06,01 21:58
الا رهرو کوی صدق و صفا سپارنده راه عشق و رضا گر از راه ابریشم افتد گذار تو را یک زمان اندر این رهگذار سواد ابر شهر بینی اگر فرود آی از مرکب راهوار بنه بر نشابور یک لحظه گام رسان از من ایدون به یاران سلام منه پای زنهار بر آن ز ناز به خاکش همی بر زجان صد نماز بران گوهر پاک مژگان بر آن به شوق بهشت و غم دلبران بهشت است...
-
اندرزنده کردن فردوسی فارسی را
1395,02,29 10:55
این که می گویند فردوسی فارسی را نجات داده و از نو زنده اش کرده است برای من نامفهوم است. شما بنگرید نمونه ای از شعر رودکی را که در همان قرن سروده و تحت تأثیر فردوسی هم نبوده است: مرا بسود و فرو ریخت هرچه دندان بود نبود دندان، لا بل چراغ تابان بود سپید سیم رده بود و در و مرجان بود ستاره سحری بود و قطره باران بود دلم...
-
بهار سوخته
1395,02,22 21:44
هو الحی از این زمان و زمین ای دریغ و ای آوخ از امتی که بسر می برند در برزخ بهشت روی زمین خطّه قهستان است اگرچه گوئیش افکنده اند در دوزخ ز کال شور گذر چون کنی پس از تربت بهار را تو نبینی دگر به صد فرسخ به زاهدان که روی بگذری چو از قاین نبینی هیچ دگر دامِ لایق مسلخ شمال و غرب ببارد ز آسمان چون سیل ولی زنند در این جا، ز...
-
امّن یجیب نگاه
1395,02,14 07:55
بی غصه ها اصلا نمیفهمند غمگین را مثل توانگرها که اندوه مساکین را برق نگاهی پشت عینک هم میاندازد از رونق اجناس گران پشت ویترین را هر کس که بیگانه ست با عشقت نمیفهمد مفهوم گیرای نگاهی گرم و سنگین را برده است تا عرش خدا امشب به مهمانی امَّن یجیب چشم تو فریادِ آمین را در یک نگاهت آمده معنای دینداری در برگرفته چشم تو کل...
-
نوزده ضرب در پنج
1394,12,18 11:30
یک عمر وعده دادی و میگفتی خواهم سرود شعر شلمرودی اکنون رسیده است زمانش، کو شعری که وعده دادی و نسرودی؟ آمد دوباره نوزده ات از راه پر شد پیالة تو از آن بالا خوردی چنان که مست شدی از آن شد پنجة تو سیزده پر حالا میگفت با تو دوش نگارینت آجی بگیر و زل زده بودی باز میگشت گرد خانه و می افشاند بذر شقایق از سر شوق و ناز بیدار...
-
دلواپسی
1394,12,13 05:39
دلواپسم برای دلم میروم کمی خود را میان خاطره ها جستجو کنم شاید دوباره عطر ترا در هوای شهر بین هزار عطر پر از وهم بو کنم دور از نگاه مردم بی عشق گوشه ای بنشینم و دوباره ترا آرزو کنم باید دوباره دست دلم را برای تو در ابتدای محکمه ی عشق رو کنم وقتی تو بی خیال منی من ب حکم جبر باید ک با هوای پر از درد خو کنم.. ... من می...
-
در باغ دوست
1394,11,21 19:17
"احراز صداقت" شعرم پر از گلایه و اندوه و ماتم است در لابلای دفتر من ناله و غم است در باغ دوست قطره ی اشکی اگر چکید خون شقایق است که همرنگ شبنم است ای شیخ! وعده ی خوش جنّت بدون یار؟! هر جا که دوست نیست هم آنجا جهنم است در این کویر، بارش باران ستودنی است عمر جوانه بسته به باران نم نم است با رویش جوانه و گل ها...