بیا به کوچه میخوارگان سری بزنیم
به لطف ساقی میخانه ساغری بزنیم
به اقتدای همین بال های خورده به سنگ
در آسمان قفسناک مان پری بزنیم
بیا به سقف پر از دود آهمان با عشق
به دست گیسوی تو رنگ بهتری بزنیم
به ماهتاب زمین دیگر اعتباری نیست
بیا سری به قمر های دیگری بزنیم
بیا به همت پاروی دست های خیال
سری به قایق در خون شناوری بزنیم
غبار آینه از من گرفته عکست را
به قلب آینه بگذار خنجری بزنیم
برای فهم رهایی هنوز فرصت هست
اگر به حمله ی خود رنگ حیدری بزنیم
زهرا وهاب ( ساقی)
من شعر ناسرودهء دورانم
معنای«لامساس» حریفانم
در شهر خود غریب که بشنیده؟
من آن غریب بین رفیقانم
دیدم رسول را چو ندیدندش
زیرا منش ز خیل ندیمانم
گردی گرفتم از رد پای او
وین شعرها از اوست که میخوانم
در بین تشنگان کویر خلق
مشکی به دوش دارم و حیرانم
زان رو که جام ها همه سوراخ اند
من در میانه سر به گریبانم
کآخر میان خلق چرا گشتم
ساقی در این زمانه؟ نمیدانم.
م ح پژوهنده ۱۳۹۸/۰۲/۰۲- مشهد.
شعر ساقی:
سکوت محضم و باید پر ِ صدا باشم
به خاطر تو شدناز خودم جدا باشم
نمی شود به عیان عاشقی کنم اما
خراب عشق تو بگذار در خفا باشم
به قدر کاه نیرزم به چشمزنده دلان
بدون عشقت اگر کوهی از طلا باشم
مس وجودم اگر غرق بی سرانجامی ست
بگو چگونه به دنبال کیمیا باشم
سوار قایق عشقیُّ و ساحلت امن است
روا ندار که من غرق در خطا باشم
همیشه حسرت من درد عشق بود اکنون
مباد ناله کنان در پی دوا باشم
به چشم ساقی اگر پاک نیستمبگذار
که در حوالی میخانه اش گدا باشم
منی که در تب یک بیت سوختم حالا
برای وصف تو باید غزل سرا باشم
برای دل به تو بستن اجازه لازم نیست
خوشا که بسته به دام تو بی هوا باشم
به تنگنای قفس با تو عشق می ورزم
در این کرانه خودم خواستم رها باشم
صفای قلب تو رشکتمام آینه هاست
اجازه هست که در سایه ی شما باشم؟؟؟
کلاف حوصله ام درهم است وقتی که
بدون نور تو باید گره گشا باشم
سلامت همه چون بسته بر سلامت توست
به درد عشق تو ای کاش مبتلا باشم.....
#زهرا_وهاب_ساقی
۲۳ مرداد ۹۶
@saghi52 لینک تلگرام
دلواپسم برای دلم میروم کمی
خود را میان خاطره ها جستجو کنم
شاید دوباره عطر ترا در هوای شهر
بین هزار عطر پر از وهم بو کنم
دور از نگاه مردم بی عشق گوشه ای
بنشینم و دوباره ترا آرزو کنم
باید دوباره دست دلم را برای تو
در ابتدای محکمه ی عشق رو کنم
وقتی تو بی خیال منی من ب حکم جبر
باید ک با هوای پر از درد خو کنم..
...
من می روم بجای تو احوال خویش را
از عکس توی آینه ها پرس و جو کنم
من میروم سراغ مرا از دلت بگیر
من می روم ک با دل خود گفتگو کنم....
زهراوهاب .ساقی.۱۲\۱۲\۹۴