یکی از عزیزان این غزل را از خانم پیرایه یغمایی برایم فرستاد:
« نوروز بمانید که ایّام شمایید!
آغاز شمایید و سرانجام شمایید...
غزل را که خواندم، با الهام از مضمون زیبای آن، بالبداهه این ابیات در صحیفه ذهنم جای گرفت:
به به، چه به جا سفته غزل، خانم یغما
هورا به چنان هوش و زهی بینش والا
ایام شمائید و شمائید مبارک
وآن مهر جهانتاب شمائیدبه هرجا
خورشید شمائید بورزید اگر عشق
بی عشق اگر هست کسی، زنده مبادا
نو روز شوید ای همه خورشید و همه مهر
وز مهر بتابید به گلزار و به صحرا
گر شوخ بمانید و نگردید نو هر روز
گردید چو آب عفن اندر دل جو ها
آن گاه نه مهرید و نه ایام و نه عشقید
از چشم خرد نیز چو ویروس کوروونا
نوروز ۹۹ مبارک، و تهنیت باد!
خورشید که پشت سر باشد،
سایه ها،
جلو هستند.
***
ما پایین محله ها،
آمریکا را با کلاه نمی خوانیم،
***
چرخ ها حرکت نمی کنند،
آن ها فقط می چرخند،
***
از مدت ها،
دیوار مقابل سوراخ بود؛
شیشه را عوض کردند،
سوراخ گرفته شد.
***
خط، نقطه را به دلخواه دور زد،
دایره بر او سلام کرد.
***
سنگ آسیاب،
همسو با نقطهء محوری،
می چرخید.
***
چرخ اتومبیل نمی چرخید،
با گریس آن را چرخاندند.
***
مسألهء شیر و قفس،
در توانی از قفس و قناری حل می شود.
***
در مصاحبه نکیر و منکر،
آن ها را مات کرد؛
زیر ورقهء او نوشتند: ؟
زیرا چیزی گفته بود مثل این چیز ها.
1394/4/1- مشهد.