درو در فصل تابستو نکردی
بسر بیرون شوه چبغو نبردی
به گندمزار می آیی چه با ناز
بگیری عکس و تو کشمو بگردی
من آن دشتبون گندمزار هستم
به عمر خود توی این کار هستم
که دزدی تا نیاید توی کشمو
تمام روز و شب بیدار هستم
کشاورزان سحرگاهان بیایند
و داس از توره ها بیرون بیارند
کنار همدگر همدوش و همدل
دمار از مزرع گندم برارند
زنان و بچه های روستایی
دوتایی و سه تایی چارتایی
گرفته در بغل نان و غذا را
میارند از برا شان ناشتایی
پ. ن:
چبغو: سرد یخبندان
کشمو/کشتمان: مزرعه
دشتبو/دشتبان: نگهبان و پاسدار شبانروزی مزرعه
توره/توبره: معروف است چیزی همانند یک پله خورجین که به پشت میبندند
ناشتایی: صبحانه.