از فرط کسالت شده بود همچون مست
بیدار ولی تو گویی او خوابیده است
داد همسر او پیاله ای قهوه و گفت
مینوش که این داروی هشیاری هست
خواهی که در آزمونت ارشد گردی
در جمع حریفان تو سرامد گردی
برخیز و یکی پیالهء قهوه بنوش
تا صاحب فکر و هوش بیحد گردی
اوقات بهار و موقع کنکور است
از چشم شما خواب مسلم دور است
خواهی نشوی رفوزه، باشی هشیار
یک قهوه بنوش هم اگر مقدور است.
در جاده اگر که هستی و میرانی
وز شدت خستگی به خود پیچانی
خواهی که شوی هجیر چون اول روز
یک قهوه علاج آن بود گر دانی
هستی چو پژوهنده و شب بیداری
تا حاصل آنچه خوانده ای بنگاری
برخیز و برو قهوهء نابی دم کن
سرکش پس از آن پیالهء سرشاری
با آرزوی دلی شاد و دمی خوش: سحر دوم رمضان ۱۴۴۵
مصادف با ۲۳ اسفند ۱۴۰۲