شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)
شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)

مرغ مهاجر

دل را به زبان شکوه خالی نکنیم
در محضر عشق، بد سگالی نکنیم

ما مرغ مهاجریم در راه وصال
هرگز گله از شکسته بالی نکنیم
#زهرا_وهاب_ساقی

یادداشتی از م.ح. پژوهنده:
نمیدانم تلمیحه یا تعریض یا استقبال این‌رباعی سرکار بانو وهاب رباعی دشتی منسوب به باباطاهر را که شجریان هم به همان گویش لری همدانی خوانده برایم تداعی نمود:

مو که افسرده حالم چون ننالم؟
چون ننالم…
شکسته پرُّ و بالم… چون ننالم
چون ننالم؟
همه گویند فلانی ناله کم کن…
ته آیی در خیالم… چون ننالم
چون ننالم؟

توضیح:
رباعی در تطابق با آهنگ دشتی مستزاد گردیده  لیکن در اصل در بحر "مفاعیلن مفاعیلن فعولن" (بحر هزج مسدّس محذوف) است.

یادم رفت کامنت برای چه بود.
بله، دختر فاضل هنرمندم در قالب رباعی زیبای خود به باباطاهر پاسخ تعریضی قشنگی میدهد که وقتی تو پرنده‌ی مهاجر(مهاجراً الی الله)ی از شکستگی بال نباید بنالی و گله کنی؛ و شعر حافظ را به یاد میاورد:

در بیابان گر به‌راه کعبه خواهی زد قدم
سرزنش‌ها گر کند خار بیابان غم مخور.

و یا آن دوبیتی دیگر باباطاهر را:

هر اون که عاشقه از جُو[ن] نترسه
یقین از بند و از زِندو[ن] نترسه

دل عاشق چنو[ن] گرگِ گرسنه‌س
که گرگ از هَی‌هَی چُوپُو[ن] نترسه
@M_P_poem