شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)
شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)

در آئینه پیر چنگی

الا کردگار رئوف و رحیم !


نوازنده مهربان و کریم


من آن عاصی پیر و درمانده ام


نگر بی نوا و فرو مانده ام


در غیر کوبیده تا بوده ام


در رحمتت را نکوبانده ام


برای درم چنگ بنواخته


کریم ازل را نه بشناخته


به بزم کسان بس نمودم حرام


دم گرم خود بهر نان و طعام


جوانی به پیری رساندم چنین


کنون پیر و درمانده گشتم ببین


ندارد کسی روز ننگ مرا 


نخواهد کس آواز چنگ مرا


تویی آفریننده پیر و چنگ


مبین روزگارم بدین گونه تنگ


تو خود کردگار نوازنده ای


کی از در برانی نوازنده ای


که مسدود گشته بر او هر دری


نمانده ورا غیر تو یاوری


نوازم کنون بهر تو چنگ و بس


که قدرش نداند به غیر از تو کس


خراشیده باشد گر آهنگ و نای


به نزد تو دارد بسی قدر و جای(1)

------------------------------------

(1)     رجوع کنید به مصیبت نامه شیخ فرید الدین عطار نیشابوری ،  پیر چنگی، صص  234- 233-الحکایة  والتمثیل 378