شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)
شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)

درس عشق

شمعیم و دلی مشعله‌افروز و دگر هیچ

شب تا به سحر گریهٔ جانسوز و دگر هیچ

افسانه بود معنی دیدار، که دادند

در پرده یکی وعدهٔ مرموز و دگر هیچ

حاجی که خدا را به حرم جست چه باشد

از پارهٔ سنگی شرف اندوز و دگر هیچ

خواهی که شوی باخبر از کشف و کرامات

مردانگی و عشق بیاموز و دگر هیچ

روزی که دلی را به نگاهی بنوازند

از عمر حساب است همان روز و دگر هیچ

زین قوم چه خواهی؟ که بهین پیشه‌ورانش

گهواره‌تراش‌اند و کفن‌دوز و دگر هیچ

زین مدرسه هرگز مطلب علم که اینجاست

لوحی سیه و چند بدآموز و دگر هیچ

روح پدرم شاد  که میگفت به استاد

فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ

خواهد بدل عمر، بهار از همه گیتی

دیدار رخ یار دل‌افروز و دگر هیچ

ملک الشعرای بهار


توضیح: 

سلام

با ملاحظه غزل «گریه ی جانسوز» در دیوان بهار، بیت « روح پدرم شاد...» مشاهده نشد.

احتمالا از آنِ  «لاأدری» است!

شمع و طوفان

شمع و طوفان

سر بر قدوم حضرت سلطان نهاده ایم

زان روی دل به صحبت جانان نهاده ایم

 

یا کشتن است کیفر ما یا که سوختن

زیراک، شمع در ره طوفان نهاده ایم

 

ما بندگان حضرت عشقیم، زان جهت

رو سوی طور موسی عمران نهاده ایم

 

در شاهراه روشن دولت سرای عشق

تا بارگاه نور سر و جان نهاده ایم

 

چون سیدعلیِّ خامنه ای رهنمای ماست

پا در طریق معرکه خندان نهاده ایم

 

تا برکنیم اساس دروغ و فریب را

ما استوار پای به میدان نهاده ایم

 

در راه حق چه باک سر و جان فدا شود

چون سر به راه شاه شهیدان نهاده ایم

1369/11/12- مشهد

شمع غریب

شمع غریب

گریه کن شمع غریب، که دیگه تنها شدی

جغدمن ای دل من، یکه تو دنیا شدی

 

چه شدن کجا شدن دیگه صدایی نمیاد

حتی از تو سینه ها ناله ای درنمیاد

 

روی دل کوه غمه دنیا زندونه برام

دیگه با این دل تنگ ناله آسونه برام

 

چکنم، کجا برم، که دل آروم بگیره

بذار برات قصه بگم مگه خوابم ببره

 

یه قایق بهم دادن که پلاسیده شده

بسکه بوده تو آبا دیگه پوسیده شده

 

یه روزی با اون قایق رفتم شکار ماهیا

دلو بر دریا زدم واسه دوتا دودی سیا

 

دریا برام وفا نداشت بیا ببین بخت بلند

دریا طوفانی شد و موج رو موج میشد بلند

 

قایقم چون پر کاه، روی موجا راه میره

هی ادا درمیاره، پایین و بالا میره

 

دل بسختی میزنه، نداره آروم و قرار

میتونم چکار کنم، فقط باید بیام کنار.

 

پ. ن:

به یاد روزهای قیرگون سالهای قبل از انقلاب اسلامی و هجوم ساواک به حوزه های علوم دینی و کانونهای فعالیت ضد رژیم پهلوی- ۱۳۵۳.