شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)
شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)

شب و سکوت و مناجات

تقدیم به سرمستان باده الستی که عاشقانه در حریم دوست دست افشاندند و باتمسخر بر آرایه های فریب خنده زدند:


شب و سکوت و مناجات و ناله های خموش 

نوای شوق ز کروبیان، پیام سروش 

طلب کنی اگر ای دوست عمر جاویدان 

بیا به میکدهء ما هرآنچه خواهی نوش 

برغم موعظه شیخ ، جام می بی شک

فزایدت به یقین دانش و فراست وهوش 

بیا بیا و مرو زانکه سخت مشتاقم 

به ربنای تو کو آید عاشقانه بگوش  

«غلام همت آن رند عافیت سوزم»  

که دل پر است ز شور و خروش و لب خاموش  

رسیده اذن هلموا * به عاشقان، یاران 

برید ره به دیار حبیب، دوشادوش 

به خم و باده هجوم آورید دست افشان 

چنانکه پر شود عالم ز بانگ نوشانوش

پ. ن:

* اشاره تلمیحی به دعوت حضرت ابراهیم(ع) برای زیارت بیت الله: «هلموا الی بیت العتیق».

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد