شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)
شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)

بی تو ای محبوب من

بی تو ای محبوب من دل بی قراری می کند

دُرّ غلطان ِِ زلال از دیده جاری می کند

می برم در کوچه های شهر شب ها را به صبج

تا برآید ماه من دل حجله داری می کند

تا نسیمی می وزد بر خویش می لرزد چنان

جوجه گنجشکی دلم افغان و زاری می کند

گرچه همچون زعفران گردیده رنگم زرد لیک 

خون دل از دیدگان آن را اناری می کند

می پرم بر آسمان هی بی هوا از عشق او 

دل برای وصل او لحظه شماری می کند

ای شما افرشتگان با دوست تنهایم کنید

چون دل احساس حیا و شرمساری می کند

فاش می گویم رضا جان همچو مرغی در قفس

بی تو ای محبوب من دل بی قراری می کند! 

1394/2/3- مشهد. 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد