شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)
شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)

آن روز ابولهب...

بداهه- خوشه ای: در هجو کاریکاتوریست نشریه فرانسوی شارلی ابدو

 

<<<<(آزاد)>>>>

آن روز ابولهب.. تبّت یداه،

در طعن آن .. یار پیام دار،
افکند یک شکمبه.

امروز ابلیس شارلی ابدو، 

روزش تباه!  

طرحی چو بولهب،  

در بوم خود فکند،
دستش شکسته باد!

 

<<<<(دوبیتی)>>>>
 

یانبی الرحمه یک بار دگر یک بولهب

ریخت گر اشکمبه بر تو از عناد آن بی ادب

دودمانش را به باد نیستی ما می دهیم

پیش از آنی که سیصلی نارًا هی ذات لهب.
 

<<<<(نیمایی)>>>> 
 

مرگ بادت ای فرنگی شوم بشکسته قلم!

پا نهادی بر حقوق آدمی ای نانجیب،

پشت آزادی شکست از کار تو،

دست بردار از ستم!

ورنه می تازیم بر تو فارسی، ترک و عرب

تا که نشناسی دگر روز خودت را هم ز شب. 

4/11/1393-مشهد.  

نظرات 12 + ارسال نظر

سلام حضرت استاد
لطفن به این آدرس تشریف ببرید و مقالات چه باید کرد با بیداد دوران را مطالعه بفرمایید:
hooonlyhoo.blogfa.com

سلام. رفتم جناب استاد و مستفیض شدم. بسیار جالب و صحیح بود.

زهرازری 1393,11,04 ساعت 15:46

به به!!!!
یعنی به معنای واقعی چسبید هاااااااا
خیلی قشنگ گفتین!
کوبنده و مصمم و محکم......
ورنه می تازیم بر تو فارسی، ترک و عرب
تا که نشناسی دگر روز خودت را هم ز شب
بعله.... چی فک کردن؟؟؟ مارا چه فرض کرده اند؟؟؟؟
ولی خب میدونین.... من یه چیزی رو از سیاسیتهای اینا فهمیدم. و اون اینه که اینا هروخ میخوان پشت پرده یه کارایی بکنن، میان مسلمونا رو میشورونن یا شیعه و سنی رو به جون هم میندازن یا به محمد (ص) اهانت میکنن یا.... هرچی!
خلاصه قصدشون ازین کار پرت کردن حواس مردم دنیاست ، که یه چیزایی رو نفهمن !!!!
الانم معلوم نیس دارن یواشکی چه غلطی میکنن!!! بعدأ صداش درمیاد....
قبول دارین؟؟؟

آفرین به دختر باهوش مثل خودم!
موافقم دقیقاً همین طور است. تا چه غلطی به قول تو در سر داشته باشند!!!

سلام و عرض ادب و احترام استاد بزرگوارم

ماشاالله به این هنر و هنرمندی زیبا
بسیار عالی بود و با زهرا خانوم کاملا موافقم
کوبنده و قاطع
فوق العاده بود
لذت بردم..بسیار زیبا

درود بر شما

سلام. این به معنای وافعی شعر بود نه به تعریف مرسوم که به پرده های وهم و تصاویر خیال مرتبط می شود که به معنایی که خودم از شعر دارم یعنی الهام از نفس ناطقه. ممنونم از هر دو دخترم.

ضمنا استاد ارجمندم ازمشارکتتون در بحث ازدواج سفید که کلاس درس خوبی برای من بود بی نهایت ممنونم

سپاس که اجازه دادید از دانش بی نظیرتون بیاموزم

یک دنیا ممنونم از بزرگ منشی تون

فقط سوالی داشتم...چسارتمو ببخشید ولی ازدواج معاطاتی رو متوجه نشدم..میشه توضیح بفرمایید

البته عذر میخوام که اینقدر دیر خدمت میرسم...چند روزیه مشغله هام خیلی زیاده
ضمنا از لطفتون درمورد ارتجاع سخیف بی نهایت ممنونم
فرصت نکردم تو وبلاگ خودم منتشرش کنم و ان شاالله یکی دو روز دیگه منتشرش می کنم

بازهم ممنونم از محبتتون

سپاس استاد بزرگوارم

سلام. کلمه معاطاة بمعنای بده بستان است ولی در فقه بمعنای عقد عرفی بدون خواندن صیغه عقد است چه لازم باشد و چه جایز.
مثلا در گذشته فقها می گفتند هیچ عقدی از عقود منعقد نمی شود مگر با خواندن صیغه ایجاب و قبول؛ اما حالا می گویند هیأت عمل وقتی دال بر وقوع عقد باشد این عقد است و تلفظ کلماتی برای ادای صیغه لزومی ندارد و این را عقد معاطاتی می نامند (البته در مورد غیر نکاح).
اگر بازهم توضیح بیشتری لازم است بدون خجالت بگو. تو برای من مثل زهراجونم هستی.

سلام و عرض ادب مجدد استاد بزرگوارم

سپاس بی کران از توضیحات کامل و جامع وبسیار ارزنده تون

خیلی جالب بود..حقیقتش تو فضایی که بزرگ شدم چیزی جز عقد یا صیغۀ محرمیت جایز نیست و هرچی جز این باشه گناه محسوب میشه و ازدواج معاطاتی رو نشنیده بودم

در تشریح ازدواج سفید این بند قابل توجهه:

"در «ازدواج سفید» به خاطر اینکه هیچ کجا سندی مبنی بر زن و شوهری ثبت نشده است به همین خاطر خیلی راحت این دختر و پسر می‌توانند رابطه خود را پایان بدهند بدون اینکه اتفاقی افتاده و کسی از کسی انتظار و توقعی داشته باشد"

واقعیتش با توجه به این بند میشه گفت ازدواج سفید فقط درحد نامزدی غربی هست که عرف جامعه پذیرای این اتفاق نیست..و اگه اینطور باشه حتی معاطاتی بودنش جای سوال داره و نمیشه لفظ ازدواج رو درموردش به کار برد

البته اگه عرایضم ویعنی برداشتم درست باشه

خیلی ممنونم استاد

بی نهایت سپاس از لطف وبزرگواری شما

متشکرم از آموزش زیباتون

با احترام

بسیار عالی بود. دقیقا همین طور است. نوعی قرارداد اجتماعی طرفینی به شیوه غربی است که در ازدواج شرعی مشکل دارند زیرا مسیحی ها نمی توانند طلاق بدهند و جدایی شان شرعا فقط بال مرگ یکی از دو طرف امکان پذیر است لذا به رابطه معشوقه ای یا ازدواج سفید رویکرد یافته اند. موفق باشی دخترم!

سلام و عرض ادب

ممنون از دعوتتان به خواندن این شعر خوشه ای

تلمیح زیبائی را به کار برده بودید

سلام. ممنون از تشریف فرمایی شما . نظر لطف شماست. برقرار باشید

درود استاد
سروده هاتون همیشه عالی بودند و هستند
پاینده باشید
التماس دعا

درود بر شما . ممنونم از شما که با قدوم خود کلبه حقیر بنده را منور فرمودید.
شعرهای بنده مثل بقیه آثارم در چارچوب رسمی استاندارد بزرگان نیست. البته نه این که آن قواعد را نمی دانم بلکه دیدی متفاوت دارم. نظرم در مورد شعر این است که باید از جوشش درون سرچشمه گیرد. لذا خیلی به برخی قاعده های زورکی پای بند نیستم. البته شعر الهامی خودبخود جاذبه های ویژه ای دارد که شعرهای ساختگی به گرد آن هم نمی رسد. مثل شعر حافظ که در مقایسه شعر سعدی کم آرایه است و از نظر تکنیک فقیرتر اما مثل حوض تیزاب مهمان خود را در خود حل می کند.
فکر می کنم از جهات زیادی شعر بنده با شعر سرکار عالی وجه مشابهت دارد. پاینده باشید و برقرار

سلام و عرض ادب واحترام استاد عزیزم

بله بنده هم شناختی از ایشون نداشتم و بابا دیشب معرفیشون کردند

متاسفانه برخی از شاعران خوش قلم واقعا مهجور موندن و آقای رشیدی قلم نابی دارند
باید از بابا سپاسگزاری کنم بابت اشنا کردن با اشعار ایشون
البته بابا همیشه همینطوره و هرجا قلم توانایی ببینه حتما به دیگران هم معرفی می کنه
باید منتظر کشف بعدیش باشیم
بابا چون شاعر بزرگیه پس شاعران بزرگ رو خیلی خوب میشناسه و ما هم می تونیم بهره مند بشیم
خود بنده هم اولین بار شمارو تو صفحۀ بابا شناختم

کثر الله امثاله. بله همین طوراست. ایشان فردی بسیار متواضع و گوهرشناس و قدردان هستند. خداوند سایه ایشان را از سر هنر و ادب فارسی کم نکند!

سلام بزرگوار.ممنونم از دعوت کریمانه ی شما.ببخشید دیر اومدم.کار مدرسه و مشغله های زندگی مجال نمی ده تا سر و سامانی به دنیای مجازی بزنم اونجور که باید و شاید.شرمنده ی تمام دوستان هستم و عجیبه که هرر چه می دوم به مقصد نمی رسم.حس می کنم زمان برای من خیلی به سرعت می گذره.فرمایشات شما رو در نظرات وبلاگ خوندم. تقریبا جواب نوشتم با گوشی.من چون مرتب به سیستم دسترسی نداشتم چند ماه گذشته اکثر ثبت اشعارم با گوشی بوده و خوب یا بد در شبکه های مجازی.توی گروه شعری عضو هستم که به نوعی اونجا آموزش شعر و شناسایی و پرورش استعداد های شعری رو انجام می دم.نمی دونم موفق هستم یا نه ولی خوب اعضا با اشتیاق دنبال می کنن.
این خلاصه نویسی ک و ب و ...مربوط به همین معضل استفاده از گوشی همراهه.
اشعار شما رو خوندم.بسیار زیبا و قابل تحسین هستن. و برای من جای تعجب داشت کسی که خودش اینقدر زیبا شعر می گه چجوری به شعر ناچیز من اینقدر کریمانه نگاه کرده.سپاسگزارم که با حضورتون دلگرمم می کنید.
خدا بخواد دارم اشعارمو سرو سامان می دم.غلط گیری می کنم تا آماده بشن. خودم اصراری به چاپ ندارم چون چیز چشمگیری نیست که هزینه ی کاغذ و چاپ و ... را روی دوش خودم و دیگران تحمیل کنه ولی گویا چاره ای ندارم.
بازم از آشنایی با شما ادیب فرزانه خوشحالم.سایه تون مستدام و عمرتون بلند

متشکرم و از حضورتان با این همه گرفتاری و کثرت مشغله سپاسگزارم .
راجع به چاپ من هم تشویق تان می کنم اما برادرانه یا پدرانه بگویم قبل از چاپ خودتان اول یک نگاه تفصیلی ناقدانه به شعرها بیندازید و بعد هم برای اطمینان بیشتر به یک شاعر حرفه ای راه آشنا بدهید تا ایشان هم یک تورقی بکنند چون بعد از این که چاپ شد دیگر از دست در رفته است و نمی شود کاری کرد.
البته این به معنای ایراد بر شعرهای شما نیست . گفتم و صادقانه هم گفتم شعرتان را می پسندم. زنده باشید!

سلام و عرض ادب و ارادت و احترام استاد بزرگوارم

بی نهایت سپاس از محبت حضورتون

وقتی لطف وبزرگواری شما رو میبینم نمی دونم چطور باید شکر خدارو به خاطر این نعمت ورحمت بزرگ بجا بیارم

خیلی خیلی ممنونم استاد
زبانم قاصره از تشکر وشرمنده ام اگه اونطور که باید وشاید نتونستم حق مطلب رو بجا بیارم

یک دنیا سپاس از بزرگواری شما

و اما فرمایشتون درمورد بی مهری به نقد... فرمایشات دوستان رو کمی تا قسمتی خوندم فرصت کامل خوندنشون رو نداشتم که انشاالله فردا میخونم
ولی به نظر شخصی بنده دلیل بی مهری به نقد اینه که نقد تعریف دقیقی نداره یعنی داره ولی بهش اهمیتی داده نمیشه

""نقد را «سره از ناسره جدا کردن» و «شناختن محاسن و معایب» گفته‌اند. در اصطلاح، نقد به مفهوم داوری و قضاوت دوجانبه در مورد یک گزاره‌است. این واژه در لغت به معنای «بهینِ چیزی را گزیدن» آمده‌است. انتقاد اگر چه معادل این واژه نیست و تفاوت‌هایی مفهومی با آن دارد، اما همواره همراه این واژه بوده‌است.""

مشکل نقد امروز ما یک جانبه نگری و منفی بینی هستش
تو هرسایت یا محفلی که میشناسید اشعاری رو که شاعر گفته لطفا نقد کنید رو بازخوانی کنید و بعد کامنت ها رو بخونید
اکثرا فقط معایب ساختاری رو می گند
انگشت شمار دیدم کسانی رو که طبق همین تعریف نقد می کنند..کسانی مثل شما واستاد خراسانی و استاد پورحسن و استادنظری
نقاد باید روانشناس باشه و بعد طبق همین تعریف به بررسی همه جانبۀ یه اثر بپردازه
ولی چیزی که می بینم اینه که بعضا بدون هیچ علمی شروع می کنند به منفی بینی یک اثر
چندروز پیش شعری رو خوندم که از نظر وزنی کاملا درست بود بعد یه عزیزی اومد و به صاحب اثر گفت میخوام کارت رو نقد کنم ..در درجۀ اول وزن شعر شما بدجوری می لنگه و بعد شعری نوشت که هم 180 درجه با شعر اصلی تفاوت داشت و هم کلا وزن نداشت
این هم از نقد امروز
خیلی دوست داشتم حرفم رو صریحتر بزنم ولی تا استاد وعالم بزرگی چون شما هست و دیدی همه جانبه به مقولۀ نقد داره من حق جسارت ندارم
اینها که گفتم کمی درددل دخترانه پدرانه بود
امیدوارم پدرعزیزم عفو بفرمایند

شاد وسلامت باشید
ممنونم از شاگردنوازیتون

سلام دخترم!
گل گفتی و انصافا زدی تو خال!!!
وقتی کسی که این طور بر نقد و انتقاد تسلط دارد خود را درگیر نمی کند باید به دلیلش توجه کرد.
آنچه از فرمایش شما برداشت کردم این است که :
1. نقد درست تعریف نشده و شناخته نیست لذا بعضی آن را با تخریب عوضی می گیرند.
2. ناقد صلاحیت علمی اش را ندارد.
3. ناقد صلاحیت اخلاقی اش را ندارد.
بله، این ها درست است اما یک بعد دیگرش هم ظرفیت منقود عنه است. نمی خواهم خودستایی تلقی بشود تقریبا از اول انقلاب یعنی سی و پج سال پیش من ارزیاب کارهای ادبی هنری تأتر و شعر و داستان و فیلمنامه و نثر ادبی هستم و لوح های تفدیر زیادی هم دارم بخصوص نقد فیلم سینمایی زیاد نوشته و منتشر کرده ام.
بر چند کتاب شعر نقد نوشته ام. چندین مقاله بین المللی ترجمه و نقد کردم ام و ویراستار چند اثر شعری هم بوده ام.
این ها را برای این گفتم که روشن شود من از نقد سر در می آورم با این وجود چند مورد که حتی نقد هم نبوده و ضمن تمجید از کار، پیشنهاد دوستانه اصلاح بوده است منجر به طرد من و رفتن به لیست سیاه شده است.
من خوشحال شدم که استاد بزرگ جناب باباطارق عزیز آن باب را در رابطه با نقد مفتوح ساخت و نتایج معرفتی و رفتاری خوبی هم داشت اما به جای رویکرد به نقد و رواج رویه بهینه آن بکلی فضا تیره و تار شد و حالا هر جه هست تمجید و تحسین و هندوانه زیر بغل نهادن و نان به قرض دادن است.
چرا ما از معنای کلام گهربار امام صادق (ع) غافلیم که فرمود: احب اخوانی الیّ من اهدی الیّ عیوبی (الکافی، ج2، ص639). که تازه این عیب یابی را مد نظر دارد و نه تحسین مفاخر کلام را.
به هر حال منظورم از دعوت شما و بابا این بود که بیائید آنجا حرف خود را بزنید. باز هم ممنونم از شما عزیزدلم!

درود و عرض ادب مجدد استاد بزرگوارم

مجدد که دیدگاهمو خوندم متوجه اشتباهم شدم و دیدم به قول فرمایش شما از منقودعنه چیزی نگفتم ویه طرفه به قاضی رفتم
بله به نظر بنده نقد درست تعریف نشده و اکثر نقادان امروزی هم صلاحیت علمی واخلاقیش رو ندارند ولی نقد شوندگان (یا به تعبیر شما منقودعنه) امروزی هم ظرفیت جالبی ندارند
من چندباری نقد کردم البته نه شبیه انتقادهایی که امروزه میخونم...نقد عرض کردم بیان کاستی ها نیست وشناسوندن صحیح یه اثره
ولی دیگه هیچ وقت اینکارو نخواهم کرد چون واقعا همونطور که منتقد خوب کم داریم نقدشوندۀ خوب هم کم داریم
خیلی ها از نقد فراری اند
ببخشید که عرایضم طولانی شد
مباحث زیادی رو آموختم و مجدد ازتون تشکر می کنم
فقط جسارتمو ببخشید..اگه اینجا حرفمو زدم بحث این بودکه هم شما مثل پدرم هستید وباهاتون راحتم و هم اینکه من دیگه به اونجا برنخواهم گشت...هیچ وقت وتحت هیچ شرایطی
ببخشید که رک عرض کردم

پدر خوبم از اینکه اجازۀ آموزش بیشتر رو بهم دادید ممنونم
مباحث خیلی زیادی رو آموختم و امیدوارم ظرفیت نقد پذیری رو هم بیاموزم
یک دنیا سپاس

شاد وسلامت باشید
با احترام

سلام دخترم خوش آمدی. چنین فکرهایی اصلا نباید بکنی این تعارفات را می گویم. برعکس، من خوشحال می شوم که تو با من این قدر احساس خوبی داری و این نشان می دهد که من آدم بی ریایی هستم (یه کم ازخودمون تعریف کنیم) و با مخاطبم صادقم. و هم نشان می دهد که شما آدم واقعا فهمیده ای هستی و درکش را داری و من احساس می کنم که به مرادخود رسیده ام.
حالا بگذار برایت یک نکته روان شناختی بگویم که خودت تصدیق کنی:
یک زمانی گوینده رادیو می گفت از یک دانشمندی یا حکیمی پرسیدند تو چه کرده ای که همه تو را دوست دارند؟
گفت: من به حرف همه خوب گوش می دهم چنان که او می پندارد من به حرف های او خیلی علاقه دارم و چون که هر کس گفته هایش را مثل فرزندش دوست دارد و هرکس را که دوست اورا دوست بدارد اورا دوست دارد لذا آن شخص نسبت به من علاقه پیدا می کند.
خوب من هم ضرر نمی بینم بلکه حتی فایده هم می بینم زیرا او هر چند آدم عادی و کم سوادی باشد باز هم چند جمله حرف خوب در میان صحبت هایش خواهد بود.
من وقتی این مطالب را از رادیو و از زبان آن فرد غیر مسلمان شنیدم یادم آمد که امام باقر (ع) هم نظیر این مضمون را به جابر بن یزید جعفی فرموده اند که : ای جابر خوب گوش دادن را یاد بگیر چنان که خوب سخن گفتن را یاد می گیری! (تحف العقول. علی بن شعبه حرانی. نصایح امام باقر به جابر).
اما "آموختن ظرفیت نقد پذیری" این خیلی مشکل است زیرا:
گر از بسیط زمین عقل منعدم گردد
به خود گمان نبرده هیچ کس که نادانم (سعدی)
خیلی سخت است که آدم بتواند بفهمد که او همه دانا نیست!
می دانی چرا؟ برای این که هیچ کس تا آخر راه ها که نرفته تا بتواند بفهمد که آنچه رفته فقط راه بوده نه مقصد و تا بفهمد که نیمی از علم را بیشتر نیاموخته است البته آن نیمه اولی و مقدماتی را نه آن نیمه هدفی و مغز را.
این جاست که گفته اند: "لاادری نصف العلم" (نمیدانم نیمی از دانش است) پس این "نمیدانم" با نمیدانم بنده خیلی فرق می کند.
خوب حالا اگر کسی به این مقام بلند علمی و معرفتی رسیده باشد راست می گوید اگر بگوید لا ادری. و اوست که می تواند نقدپذیر باشد نه امثال من پرمدعای بی نهایت جاهل. لذا گفتم که سخت است.

سلام و عرض ادب واحترام استاد خوبم
امیدوارم حالتون خوب باشه
خوشحالم که بحثی پیش اومد و باز فرصت آموزش نصیبم شد
آموختم
یک دنیا سپاس پدر بزرگوارم
امیدوارم روزی بتونم ذره ای از دریای بزرگواری تونو جبران کنم
خیلی خیلی سپاسگزارم

خوشحالم کردی. ایام الله دهه فجر را بهت تبریک می گویم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد