شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)
شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)

بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو

هشدار نسبت به خطر رخنه در سدّ ارزش های انقلاب اسلامی

چهل و یک روز پیش فقدان عنصری فرهنگی از دسته موسیقی پاپ را شاهد بودیم که خواننده نسل جوان بود. 

محبوبیت وی بی نظیر بود و از همهء قشرها در تشییع پیکر بی جان وی شرکت نمودند. ازدحام جمعیت شرکت کننده به اندازه ای بود که آمبولانس حامل پیکر وی نتوانست بموقع جسد وی را به قطعه هنرمندان بهشت زهرا برساند و در اثر هجوم جمعیت ناچار به بازگشت به سردخانه شد تا از ازدحام مردم کاسته شود چنان که مراسم تدفین در پاسی گذشته از شب، انجام گرفت. 

حادثه دلخراش فقدان این هنرمند محبوب القلوب خاص و عام و تشییع جنازه ویژه ای که از او به عمل آمد از جهاتی درخور تحلیل است و از دیدگاهی می توان آن را اجر معنویتی دانست که در مداحی اهل بیت از خانواده خود دریافت کرده بود. 

از منظر دیگر و با توجه به تیپ مایکل جاکسونی شماری از هواداران در میانه تشییع کنندگان می توان به دیدگاه دیگری رسید چنان که علاوه بر افراد موجه مزبور، انبوه چهره های بدحجاب نیز به چشم می آمدند. آنان که نماینده مکتب ولنگاری فرهنگی هستند، و روابط آزاد، و داشتن دوست دختر و دوست پسر در منظومهء فکری شان ارزش به شمار می آید.[1]

لازم به ذکر است که پوشش مذهبی مراسم تدفین و چهلم این هنرمند که خود از تبار مذهبی و حتی مداح اهل بیت (ع) بوده است، نسل بیگانه با ارزش های انقلاب اسلامی را در نیات خود ناکام گذاشت.[2] 

وکوتاه سخن این که فقدان این عناصر محبوب برای نسل نوجوان و جوان بسیار گران است چنان که وجود این عناصر نیز آسان بدست نیامده؛ هم از این روی سوگ وی را پس از خانوادهء او به جامعه هنری ایران بلکه فارسی زبان منطقه تسلیت می گویم و همنوا با شاعر و مداح گران قدر جناب سازگار متخلص به میثم زمزمه می کنیم: 

از داغ تو که بر جگر عالمی نشست 

بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تو

به امید آن که بتوانیم ارزش های انسانی خویش را پاس بداریم و آنان را در مقابله با آسیب های اجتماعی محافظت کنیم، یادش را گرامی می داریم!
============================================================

[1] . ر.ک. سایت جوان ایرانی http://www.irjavan.com با تیتر: عکس هایی از حاشیه های تشییع جنازه ی مرتضی پاشایی با حضور بازیگران معروف سینما.

[2] .  پدر مرحوم پاشایی با اشاره به سوء استفاده برخی افراد افزود:عده ای که در این شرایط سعی دارند سوءاستفاده کرده و پسر من را بدنام کنند می گویم: نکنید. خواهش می کنم بگذارید روح مرتضی در آرامش باشد. وی با بیان اینکه تمام خانواده ما مداح بوده ایم،ادامه داد:مرتضی از کودکی عاشق اسلام بود و روزی که در بیمارستان بستری شد قرار بود به کربلا برود اما نشد.

 پدر مرحوم پاشایی تصریح کرد:شما را به نمازهای شبی که مرتضی پسرم می خواند؛ قسم می دهم که با سوء استفاده نام پسرم را لکه دار نکنید و روحش را عذاب ندهید. ر.ک. سایت:  http://www.niksalehi.com/oghat/archives/222128.php و http://www.persianv.com/preview/267268.php

نظرات 4 + ارسال نظر

سلام وعرض ادب
مطلب قابل تاملی بود و بسیار ناراحت کننده
راستش بنده خودم هم با دیدن برخی تصاویر مربوط به مراسم تدفین مرتضی پاشایی برای پدر ومادر این هنرمند برجسته به شدت ناراحت شدم

تاجایی که شنیدم مرتضی مکبر بوده و بسیار مذهبی و ایمانی که منجر به عظمت قلبش شده بود تا این حد محبوبش کرد
به هر حال روحش شاد و یادش گرامی

ممنون از پست تامل برانگیزتون
درود بر شما

سلام وعرض ادب استاد بزرگوارم

امیدوارم حالتون خوب باشه

استاد شعر جدیدی تو وبلاگم منتشر کردم که قالبش کمی متفاوته وابداعی توسط استاد خراسانی هستش وفکر می کنم یکی دو نمونه شو تو سایت خوندید

میخواستم دعوت کنم ازتون شماهم با لطف حضورتون شرمنده ام کنید ونظرتونو در مورد این قالب بفرمایید

خوشحال میشم ازتون بیاموزم

سپاس از محبت همیشگی تون

سلام. رفتم دیدم. تعریف ها رو که دیگرا کردن و کار منو راحت کردن.
اون چارپاره اولی اگه بعد از نیمایی میومد خوانش هماهنگ تری داشت.
جای یک سپید خالیه اما. مثلا به سپید ختم میشد. اما یه سپید کوتاه در حد چارپاره.
حالا اگه پرحرفی نباشه میخوام بگم اون صحبتای آقای نظری رو بایس به جد پی گرفت و یک نظامنومه ای چیزی برای شعر خوشه ای نوشت که قاعده مند بشه و تو این میدون هم بهتره دو چیز اساسی مد نظر قرار بگیره یکی آهنگ کلامی کل شعر در یک قطعه موسیقایی تأیید شده باشه و دیگه اینکه ارتباط و نظم منطقی بینامتنیش هم جوری حفظ بشه که انگاری قطاری از فراز و فرود و تونل و پل و کوه و جنگل داره رد میشه.
خود همین شعر هم در حد کمی این تصویرگری رو داره
ببخشین بیشتر فضولی دیگه بهم نمیرسه.
آقای اسماعیلی هم خوب تعریف کردن من همونارو هم بازتکرار میکنم. توفیق شما رو از خداوند خواهانم. زنده باشید!

سلام وعرض ادب واحترام استاد بزرگوار و گرانقدرم

سپاس بی کران از محبت حضورتون

با فرمایشاتتون کاملا موافقم.ولی واقعیت امر اینه که من تسلطی به قالب سپید ندارم و بر خلاف نیمایی اصلا این قالب رو بلد نیستم یعنی تاحالا کار نکردم و سابقه ای تو این قالب ندارم
ولی حقیقتا خیلی دوست داشتم یه سپید بنویسم البته تو ذهن من این بود که سپید رو در مقدمه بیارم وبعد نیمایی و بعد چارپاره ودر انتها غزل ولی خب عدم تجربه تو سپید منصرفم کرد
چشم در کار بعدی نکاتی رو که فرمودین حتما مدنظر خواهم گرفت
ولی از توصیف مسیر کاربردی خوشه ای در قالب قطار فوق العاده لذت بردم
تعبیر بسیار نابی بود که به وضوح ثابت کرد که شمابا نهایت استادی زیر وبم این قالب رو درک وشناسایی کردید
بابت ضعف کار عذرخواهی می کنم واز لطفتون بی نهایت ممنونم

استاد بزرگوارم حضورتون همیشه دلگرمی بزرگی بوده برای ادامۀ مسیر
خوشحالم که می تونم ازتون بیاموزم

بی نهایت سپاس


ضمنا استاد شعری از استاد خراسانی تقدیم محبت شما

گریه بس کن،که من از کوی سحر می آیم
شاد زی دخترِ گل،
با بهارانم و با موجِ خبر می آیم
خبری هست پسِ پرده ،
کمی صبر ،سحر می آید
«
چشــم زخمی، زده بر پیـــکرِ ماهت، چشمی
کرده آزرده عجـب چشـمِ سیاهت!! ، چشمی
صبر کن، زخم تو را دست دل من به دعاست
از خدا باد شود پشت و پناهت ... ، چشمی
»
گریه بس کن
خطر از گوشه ی چشمِ تو گذشت
که دعایی، ز دل عاشقِ دیوانه ی چشمِ تو گذشت
صبر کن،
مژده ی ارباب نظر می باشد:
«شب به پایان شد و غم می رود و موسم شادی در راه...»
«
عشق خوانیِ سحر می شــنوم، باور کن

معجزِ عشـق و هنــر می شـنوم، باور کن

من نه از خـود سخنی گفته، خدامی داند

نغمه از جای دگــر می شـــنوم، باور کن


نوع شعر خوشه ای یا متغیّر

١٨ آذر ١٣٩٣ طارق خراسانی

سلام. به به چه شعر جالبی! بسیار لذت بردم. گویا تا کنون اصلا آن را ندیده بودم.
و اما سپید بله شعر سپید گفتن مشکل است و باید آن را از شاملو آموخت. سهراب هم شعرهای سپید خوبی دارد.
شما اگر مضمونی را طوری بپرورانید که صور خیال و آرایه های ادبی هنری را در قالب کلمه های ریتمیک با سیلاب های همخوان و همساز جمله بندی کنید این بک بیت شعر سپید می شود بشرط آن که تبدیل به قطعه ادبی (نثر مسجع) و یا بحر طویل نشود. شعر سپید سجع و وزن دارد اما میزان ندارد همچنین ردیف و قافیه و قالب خاص ندارد. تأکیدش بر جانمایه های تخیلی و بطون معنوی است البته تا این حدود که خود شما بهتر از من می دانید. فقط باید مقداری تمرین کنید. من در اینجا یک قطعه از شعر بلندی را که سالها پیش سروده ام تقدیم می کنم حالا نمی دانم سپید است یا چیز دیگر:
«روزیکه آن پرستوی مهاجر ،‌
با لک لک سپید سینه سرخی هم کوچ گشته بود
و بر فراز آدمزاری بال در بال یکدیگر پر می کشیدند .
و برای لحظه ای آهنگ اقامت کردند
... آن روز آسمان سبز و صاف و مسطح بود
و نقش های ترنجی و اسلیمی
همراه با بریده های صنوبری
تابلوی مینیاتوری را تصویر کرده بود ... اما
... اگر از مشبکهای سفید و لاجوردی
که زمینه بلوغ آن نیز می شد ،‌
ونوس را در باغ لاله وشان هماغوش ماه می دیدی ... !‌
رها و غلطان و پر تلالو
که گویی دو قطعه شفاف اند
از زمرد و مرجان
بویژه آنگاه ،
که جام های لبالب را
بر دستانی چون ساقه های شقایق
به هم تعارف می کنند ... ! »
ببخشید از پرحرفی که کردم. زنده باشید!

نگار حسن زاده 1393,10,13 ساعت 09:45

سلام وعرض ادب وارادت واحترام استاد بزرگوارم

سپاس از لطف ومهربانی شما

خواندم و مستفیض شدم....حتما برای پیگیری نظرات در خدمت خواهم بود

سپاس بی کران از مهر شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد